یکی از اولین مطالعات LCA که کاملاً بر روی کفش متمرکز شده بود توسط Perdijk، Luijten و Selderijk (1994) ارائه شد که برچسب زیست محیطی محصولات کفش را توسعه دادند و مبنایی را برای مطالعات آینده در این زمینه ایجاد کردند.
متوالی، آلبرز، کانپا و میلر (2008) مشخصات محیطی یک جفت کفش ساخته شده از مواد معمولی (عمدتاً چرم، لاستیک و قطعات پلاستیکی) با نام تجاری Simple Shoe را با سه نوع دیگر ساخته شده با مواد سبز مقایسه کردند.
نتایج نشان داد که کفش مردانه تبریز تاثیرگذارترین هستند، اما جزئیات مرتبط در مورد موجودی مواد و مدلسازی وجود ندارد.
همچنین، محصولات مورد تجزیه و تحلیل را نمی توان کفش های چرمی کلاسیک در نظر گرفت.
ریورا مونوز (2013) ردپای آب، انرژی و کربن یک جفت کفش چرمی تولید شده در مکزیک را انجام داد.
با این حال، مدلسازی مواد کلیدی به عنوان چرم بسیار سادهتر از آن است که قابل اعتماد در نظر گرفته شود.
گوتفریدسون و ژانگ (2015) تأثیرات کفش ها را از طریق روش LCA تجزیه و تحلیل کردند، اما آنها عمدتاً بر تأثیر مصرف کفش مشتریان سوئدی تمرکز کردند و انواع مختلف کفش (مانند ضد آب، لاستیک و پلاستیک، چرم، پارچه) را در نظر گرفتند.
همچنین، Silvestre Zottin (2019) یک مطالعه جالب مبتنی بر LCA برای سه مدل کفش مختلف در یک شرکت دوستدار محیط زیست ایجاد کرد، اما این مطالعه کفشهای کتانی را در نظر گرفت.
گل و همکاران (2015)، در عوض، مشکل چگونگی تعریف قوانین دسته بندی ردپای محیطی محصول برای محصولات کفش را بررسی کرد.
با این حال، این مطالعه کاملاً بر روی کفش های غیر چرمی متمرکز شده است.
جالب ترین مطالعات مرتبط توسط میلا و همکاران ارائه شده است.
با این حال، در روش اول، یک روش ساده و نیمه کمی اعمال شده است.
این امر قطعاً از اهمیت و قابلیت اطمینان نتایج به دست آمده می کاهد.
مورد دوم، در عوض، تنها شاخص پتانسیل گرمایش جهانی را در نظر می گیرد و بر روی کفش های دویدن متمرکز است.
اخیراً، برندهای مختلف ورزشی (یعنی پوما و نایک) ردپای کربنی از کفشهای دویدن خود انجام دادند (پوما 2009؛ نایک 2010).
همچنین، یک شرکت ایتالیایی مدلی از کفش های خود در فضای باز (Environmental Product Declaration – EPD) را طبق قوانین دسته بندی محصولات (PCR) برای کفش های چرمی (AKU 2017) تایید کرد.